درشبی از آن «ششصد شب» تنهایی ،خواب بودم، خواب دیدم که تالاربزرگی است٬ بی سر و پایان، و تمامی چهره های آشنایم جمع اندو من از انسان و زندگی و عمر و فلسفه زیستن و بودن حرف می زدم ،یکی از میان جمع برخاست و پرسید:
شما که همیشه از انسان وفلسفه وجود و معنی زندگی و این مسائل حرف می زنید،قبلا" باید یک حقیقت اوّلیه و اساسی را روشن کنید و آن موضوع اصلی همه این مباحث و تمامی این نظریات است، اصلا می توانید بگویید: «زندگی،خود چیست؟»
آدم در خواب توانایی هایی دارد که در بیداری فاقد است .بیدرنگ و با اطمینان گفتم «یادداشت کنید»!
«نان» ،«آزادی» ،«فرهنگ»، «ایمان» و«دوست داشتن».
دکترشریعتی